کشکولک من



امیرالمؤمنین(سَلَامُ اللَّهِ عَلَیه) بعد از رحلت وجود مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله)، وقتی به حضرت عرض کردند که چرا خضاب نمی‌کنید؟، فرمود: «نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَةٍ»؛ما مصیبت‌زده‌ هستیم؛

در بخشی از نهج‌البلاغه آمده است «لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ ینْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیرِک‏»،درست است که هر عالِمی، هر دانشمندی، هر امام و پیامبری رحلت کند یک حادثه سنگینی است، اما حادثه‌ای که مشابه حادثه رحلت رسول اکرم باشد نیست؛

زیرا با رحلت شما چیزی از ما قطع شده است که جبران‌ناپذیر است، با رحلت شما آن وحی الهی که می‌آمد قطع شد، لذا ما قومی مصیبت‌زده‌ هستیم.

فضای نزول قرآن و فضای بعثت رسول خدا(عَلَیهِ وَ عَلیٰ آلِهِ آلَافُ التَّحِیةِ وَ الثَّنَاء)، را وجود مبارک حضرت امیر(علیه السلام) در همان خطبه‌های اوّلیه نهج‌البلاغه مشخص کرد؛ فرمود جهان در عصر بعثت این بود که برخی «مُلحد» بودند، بعضی «مُشرک» بودند و «صَنم» و «وَثَن» خدای آنها بود، بهداشت نداشتند، آب سالم نداشتند، رحم و مروّت درونی نداشتند، اقتصاد سالم نداشتند و رسول خدا آمد الحاد را برداشت، شرک را برداشت آن اختلاف را برداشت، اتحاد را به جای اختلاف گذاشت، توحید را به جای شرک گذاشت، «وَثَن» و «صَنَم» را برداشت، فرمود: «طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ بَینَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ»،

این بیان مبسوط را وجود مبارک حضرت امیر به عنوان شأن نزول رسالت و شأن نزول اصل قرآن بیان کرده است.

آیت الله جوادی آملی


از صحنه های دلخراش تشنگی امام و اصحاب در کربلا این است که

چون نامه اخیر ابن زیاد عصر تاسوعا به کربلا رسید ،

شمر ملعون وارد خیمه عمر سعد شد تا صحنه گفتگو را به جنگ ویرانگر برگرداند ؛

ولی در آن هنگام عمر سعد در خیمه نبود ، بلکه در شریعه فرات شنا می کرد ،

 

در حالی که به گفته محتشم کاشانی :

 

زان کشتگان هنوز به عیّوق می رسد

فریاد العطش ز بیایان کربلا (1)

 

. از عصر هفتم آب در کربلا جیره بندی شد

 

آن طرف در آب شنا می کنند

این طرف ماهی حسین از بی آبی به تلظی افتاده

امان از تلظی علی اصغر .

 

(1) کوثر کربلا صفحه 237

آیت الله جوادی آملی


 دیروز بعد از چند ماهی دوباره توفیق زیارت شهید حججی رحمت الله علیه دست داد

جای همگی خالی مخصوصا اونایی که تا حالا نتونستند برند

این شعر هم به عنوان سوغات زیارت.

 

تصور کن تو در سنگر، وَ داعش در کمین باشد
تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد

تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت
عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد

ادامه مطلب

بعضى مواقع در عصر روزهاى جمعه احساس کسالت و افسردگى مى‏ کنید

زیرا در عصرهاى جمعه از یک طرف راه انس با عالم غیب بیشتر فراهم است و روح ما آن را احساس مى ‏کند

و از طرف دیگر از آن غافلیم و خود را مشغول زندگى دنیایى کرده ‏ایم. به طورى که روح از یک طرف احساس مى‏ کند باید در عالم دیگرى به سر ببرد و دلش در حال و هواى آنجاست ولى از طرف دیگر ما آن را مشغول بازى‏هاى دنیایى کرده ‏ایم و در نتیجه از جاى اصلى ‏اش که حضور در عالم غیب است محروم شده است.

ادامه مطلب

ای پیک راستان خبر یار ما بگو

احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور

با یار آشنا سخن آشنا بگو

برهم چو می‌زد آن سر زلفین مشکبار

با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو

هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست

گو این سخن معاینه در چشم ما بگو

آن کس که منع ما ز خرابات می‌کند

گو در حضور پیر من این ماجرا بگو

گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود

بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو

هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر

شاهانه ماجرای گناه گدا بگو

بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان

با این گدا حکایت آن پادشا بگو

جان‌ها ز دام زلف چو بر خاک می‌فشاند

بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو

جان پرور است قصهٔ ارباب معرفت

رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو

حافظ گرت به مجلس او راه می‌دهند

می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو


زمان و عمر هر کسی از حیطه نفس او بیرون نیست و عمر حقیقی انسان را نباید با دفعات گردش زمین به دور خورشید محاسبه کرد. این عمر بیرونی برای ثبت در شناسنامه به کار می آید. عمر مفیدی که خدا به آن سوگند یاد می کند: (لعمرک إنّهم لفی سکرتهم یعمهون) همان مقدار سیر و سلوک درونی اوست.
بنابراین ممکن است انسان در شناسنامه پنجاه یا هشتاد سال عمر داشته باشد ولی در سیر و سلوک هنوز کودک باشد. پس کودکان هفتاد ساله، سالمندانی هستند که از رشد عقلی برخوردار نبوده اند، چنان که سالمندانِ کودک همان خردسالانی هستند که کار کلان کرده و یک شبه ره صدساله را طی نموده اند.


آیت الله جوادی آملی

توحید در قرآن صفحه 159


زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم

ناز بنیاد نکن تا نکنی بنیادم

 
 
 

ما اسیر تخیل هستیم. فکر می‌کنیم که رفتیم مشهد یک نفر آنجا نشسته است به ما اخم کرده که چرا گناه می‌کنی؟ حالا ما مریض بشویم، برویم پهلوی پزشک مگر پزشک به ما اخم می‌کند؟!


غصه هم می‌خورد. امام هم همین است. غصه هم می‌خورد که چرا با خودت همچین کردی؟ خودت را با گناه مسموم کردی؟ گناه هم خودش یک نوع سم است. چرا همچین کردی؟ فقط راهش این است که انسان التماس کند با امام آن ارتباط ایجاد بشود. کار درست شود.
ولی نهایت رآفت و مهربانی آنجا نشسته 

بارها در مشاهد مشرفه ملاحظه می‌کردم می‌دیدم غیر از مهربانی و دلسوزی چیزی نبود. برای همه، بدترین آدم‌ها که شاید ما تحمل نکنیم. آنجا حضرت تحمل می‌کنند. مهربانی می‌کنند. غصه می‌خورند. فقط یک قدم ما برویم. خصوصاً‌ امام رضا علیه السلام.
‌ ‌
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
@nasery_ir
‌ ‌


فرعون نمونه فرهنگی است که می گوید زندگی فرصتی برای زنده بودن است

و موسی علیه السلام نمونه فرهنگی است که می گوید زندگی فرصتی است برای حرکت

و این که انسان از لاک خودش خارج بشود ، پوست بیندازد ، آزاد بشود و چهره حقیقی او که پنهان شده است ظاهر گردد .

 

آیت الله حائری شیرازی رحمت الله علیه

کتاب : مربی و تربیت صفحه 94


بحث نیهیلیسم یا احساس پوچی، مشکلِ این قرن است.

متفکران معتقدند اگر کسی به‌خوبی متوجه‌ی این امر بشود، نوع رویکردش به دین، رویکردی اساسی برای معنابخشی به زندگی می‌گردد

و دینِ الهی چنین توانایی را دارد،

اگر ما رویکردمان برای معنابخشی به احکام و دستورات دین باشد.

استاد اصغر طاهرزاده


رزمنده‌ها! یادگاران جنگ!

یکی از شئون عاقبت به‌خیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است.

والله والله والله از مهم‌ترین شئون عاقبت به‌خیری این است.

والله والله والله از مهم‌ترین شئون عاقبت به‌خیری رابطه‌ی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سُکّان انقلاب را به‌دست دارد.

در قیامت خواهیم دید مهم‌ترین محور محاسبه، این است.

 

سید الشهدای جبهه مقاومت

سردار دلها

حاج قاسم سلیمانی


ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند

مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند

طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند

زین قصه بگذرم که سخن می‌شود بلند

خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون

دل در وفای صحبت رود کسان مبند

گر جلوه می‌نمایی و گر طعنه می‌زنی

ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند

ز آشفتگی حال من آگاه کی شود

آن را که دل نگشت گرفتار این کمند

بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست

تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند

جایی که یار ما به شکرخنده دم زند

ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند

حافظ چو ترک غمزه ترکان نمی‌کنی

دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند

 

گوش کنید


مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران

اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن

به جست‌و جوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبه‌اند برایم تمام رهگذران

نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران

عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گذازه‌ی آتشفشان در فوران

خموش باش که با دیگران نمی‌گویند
رموز تجربه‌ی وحی را پیامبران

 

دفتر شعر اکنون

فاضل نظری


عابری پرسید آزادی کجاست؟
راننده گفت:
رد کردی،آزادی قبل از انقلاب بود!


گفتم:
  آره از غرب که به آزادی نگاه کنی آزادی قبل انقلابه!

   ولی از امام حسین که نگاه کنی می بینی که آزادی درست بعد از انقلابه

    پس درست نگاه کن که کدام سو ایستاده ای ؟
    طرف امام حسین علیه السلام یا طرف غرب؟


یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
می‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش
گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
در مقامی که به یاد لب او می نوشند
سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش
عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت
هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
سر ما و قدمش یا لب ما و دهنش
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش



ظاهرا موضوع کرونا هم یکی از امتحانهای الهی است. امتحان توحید یا شرک. همه داریم امتحان می شویم که  این ریز موجود را تحت حکومت الهی می بینیم یا در عرض قدرت او. اگر در عرض و جدا و آزاد از قدرت حق ببینیم مشرکیم. علامت آنهم ترس است. (به حرف و ادعا نیست) اگر ترس بر عالم دل ما مستولی شد معلوم می شود ما برای این موجود میکروسکوپی چقدر استقلال و قدرت قائلیم.
♦️حرف مومن موحد این است لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا (فقط آنچه خدا برای ما مقدر کرده باشد به ما می رسد) یعنی این موجود ناچیز که هیچ بزرگترین موجودات عالم هم تاخدا إذن ندهد هیچ کاری نمی توانند بکنند پس اگر ترسی هم باشد باید از خدا ترسید نه کرونا. چنانچه بزرگان فرموده اند خدا هم که ترس ندارد بلکه اعمال ماست که ترس دارد چراکه ممکن است سرمنشا تقدیرات بد برای ما گردد.
پس اگر از کرونا می ترسیم معلوم می شود هنوز خیلی مانده به ایمان و توحید برسیم. معلوم می شود مشرکیم و چه بد و زشت مشرکیم. خوش به حال آنهایی که چیزهای بزرگی را برای خدا شریک قرار می دهند و وای بر من که از ریزتر از نقطه ای(کرونا) بیش از سلطان سلاطین آسمان و زمین حساب می برم و می ترسم. استغفرالله ربی و اتوب إلیه.
 


سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو

دوش چه خورده ای دلا راست بگو به جان تو

فتنه گر است نام تو پر شکر است دام تو

باطرب است جام تو  بانمک است نان تو

مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی

چند نهان کنی که می فاش کند نهان تو

ادامه مطلب

قبضه کردَست شهر را کرونا
غابَ عَن عَینِنا وَ یَنظُرُنا‌

ترس افتاده در وجود همه
لَونُ وَجهِ الأُناسِ یخبرُنا

همه مخفی شوید در خانه
عقلُنا باختِفاءِ یَأمُرُنا

قبلا از بوسه منع می‌فرمود
شیخ و اینک طبیب، یَحذرُنا

هان! چه جای غرور وقتی‌که
ذَرَّةٌ فی ٱلبُیوتِ تحصُرُنا‌

گنه آلوده‌ایم و چیزی جز
مَطَرُ الدَّمعِ لا یُطَهّرُنا‌

آی مردم! خدا خطابخش است
آی! إستَغفِروه؛ یَغفرُنا‌‌

کرونا هم شکست خواهد خورد
رَبُّنا  بالیَقینِ  یَنصُرُنا


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

گنگانه Emily شهر عمران شهیده بی بی ملک ناروئی هیات ووشو ورامین Tammy خانم بوجار 09331264182 یادداشت های روزانه نقاشی دیجیتال فروشگاه سایت بلاگ بیست